رادینرادین، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

برای پسرم رادین

17 ماهگی

1393/8/19 17:12
نویسنده : مامان سمی
245 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دلم؛

به لطف تغییراتی که ماه قبل به وجود آوردیم، زندگی خیلی شیرینتر شده. و حالا من انرژی بیشتری برای رسیدن بهت و بازی و گردش باهات دارم. اینه که این روزا حسابی خوش میگذره.

بقیه در ادامه مطالب

  یه چند وقتیه سعی میکنم یه روز درمیون ببرمت پارک و الان دیگه نه تنها از سوار تاب و سرسره شدن بدت نمیاد بلکه دوست هم داری و حسابی کیف میکنی.البته سرسره بازیت  یکم متفاوته. یعنی من میزارمت سرسرسره و با دستام کمرتو میگیرم تا آروم سر بخوری و بیای پایین. یا وقتایی که پارک خلوته با هم از پله هاش بالا میریم و با هم سر میخوریم. نخند، مگه من دل ندارم خوووووووووووو.

تو خونه هم سوار تابت که میشی دوست داری محکم تابت بدم و کلی ذوق میکنی.

این ماه خیلی پیشرفتا داشتی.از مرتب شدن خواب و شیرت بگیر تا بازی کردن تو پارک و ارتباط برقرار کردنت با دیگران.

یه تکیه کلام بامزه داری: ای بابا ای بابا. هر کاری که میکنی یا پشت تلفن حرف میزنی همش میگی ای بابا ای بابا.

اینم بگما هنوز سر خوب غذا نخوردنت ماجرا داریم. غذاتو  دوست داری خودت بخوری ولی با کلی ریخت و پاش. یه ظرف دیگه میزاری بغل ظرف غذات و هی از این میریزی تو اون و برعکس.بعد از هر غذا کل لباسات باید عوض شه. آخه پیشبند هم قبول نداری و البته کل زیراندازت هم با غذا نقاشی میشه. با وجود همه ی اینا یازم خوب غذا نمیخوری. و این روزا هر کی تو رو میبینه میگه لاغر شدی. منم میگم تنش سالم باشه چاقی و لاغری مهم نیست.

چاق باشی یا لاغر به چشم من زیباترین بچه ی دنیایی میگی نه نگاه کن؛

این کامیون کادوی عمع جونه. خیلی دوستش داریو باهاش کلی بازی میکنی و قان قان کنان میکشیش اینور اونور و بعضی وقتها هم میشینی پشتش و ما باید هلت بدیم:

صبح که لباس تمیز تنت میکنیم، آخر شب اینجوری تحویل میدی:

 

یه وقت فکر نکنی این عکس سلفیه ها. این روزا بیشتر عکسات همینجوری در حال اشاره یا بعضا هجوم یا گریه به قصد گرفتن دوربین میوفته. تازه این خوب خوباشه. کلی آبروداری کردمخندونک:

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)