رادینرادین، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 9 روز سن داره

برای پسرم رادین

16 ماهگی

1393/7/19 16:13
نویسنده : مامان سمی
237 بازدید
اشتراک گذاری

این ماه همونطوریکه قبلا هم گفته بودم به جای غر زدن و شکایت از شرایط یه گرد و خاک حسابی راه انداختم که البته هنوز تموم نشده ولی از همون روزهای اول تاثیر خودشو نشون داده . برات بگم که...

بقیه در ادامه مطالب

اول تصمیم گرفتم یه نظمی به شیر خوردنای دم به دیقه ت بدم و از اونجایی که شما هر یه ساعت یه بار شیر میخواستی، شیر خوردن زیر دو ساعت رو تعطیل کردم و زیر دو ساعت بهت شیر نمیدادم. البته که کار آسونی نبود چون فقط بحث گرسنگی نبود بلکه بیشتر به وابستگی ای بود که به مکیدن پستونک وار داشتی.حالا تو این دو ساعت به هر ترفندی شده سرتو گرم میکردم؛ با هم بازی های مختلف میکردیم، بیرون میرفتیم، ریخت و پاش و خرابکاری میکردیم و خلاصه هر کاری میکردیم تا شما شیر طلب نکنی و برام خیلی مهم بود که به گریه نیوفتی.

بعد این دو ساعت شد سه ساعت بعد چهار و خلاصه هی بیشتر و بیشتر شد تا اینکه بعد از یکماه یکبار صبح و یکبار شب قبل خواب شیر میخوری.

شبها هم سعی میکردم یه خط در میون بهت به جای شیر آب بدم و بخوابونمت. اینجوری شب بیداریهات هم کمتر و کمتر شد و بعد از یکماه به جای ساعت یک اولین بار ساعت 6 بیدار میشی و این عالیه.

در ضمن دیگه خوابیدن زیر سینه و در حال شیر خوردن هم ممنوع شده و کم کم داری یاد میگیری که خودت بخوابی. خوبی این روش به اینه که اگه بلد باشی خودت خودتو بخوابی، اگه یه وقت نصفه شب هم بیدار شدی، این مهارت رو داری که خودت دوباره بخوابی و دیگه لازم نیست کسی رو بیدار کنی.

البته اوایل اینطوری نبود و خیلی باید کمکت میکردم تا بخوابی. مثلا آروم میزدم پشتت یا ماساژت میدادم یا لالایی میخوندم و خلاصه ممکن بود گاهی همه ی اینا رو با هم امتحان کنم تا بالاخره بخوابی. هر روشی جز شیر خوردن و بیرون آوردنت از رختخواب. این روشها هم برای خواب اول شب و هم برای خوابیدن بعد از هر بیداری شبانه ت بود.

که خوشبختانه اینم جواب داد.

راستی از وقتی کمتر شیر میخوری غذا خوردنت یه کوچولو بهتر شده. هر چند هنوز گاهی میری تو اعتصاب و هیچی نمیخوری!

الان بهتر از هر وقت دیگه ای معنی خواستن توانستن است رو با تمام وجودم درک می کنم. اینکه کافیه برای رسیدن به هدفت برنامه ریزی کنی و تلاش و مهمتر این که هیچوقت کوتاه نیای و کم نیاری و ناامید نشی.

راستی من اینکارو با کمک بابا انجام دادم و رسیدن به اینجا اونم تنهایی غیر ممکن بود.

خوب از خودستایی که بگذریم دیدن عکسای 16 ماهگیت خوشتره؛

 

پنجره های خونه جدیدمون پایینتره و یه دریچه ی جدیده برات برای تماشای دنیای بیرون و این خیلی برات لذت بخشه:

از اونجایی که به شونه کردن زلفات علاقه ی خاصی داری از هر وسیله ای برای این کار استفاده میکنی. حالا میخواد اون وسیله برس بابا باشه یا فرچه ی شیشه شور!

 

اینجا هم حین ارتکاب جرم بیرون ریختن لباسها از کشو مچتو گرفتم! البته خیلی دیر شده بود و همه ی کشوها خالی شده بود...

 

این روزا غذا و آب و خلاصه هر چی که بخوایم بهت بدیم رو اصرار داری که خودت بخوری و البته کثیف کاری زیاد میشه ولی ارزششو داره!

اوه اوه اوه اخماشو:

 

 

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)