خردادی دیگر، تولدی دیگر( تولد دو سالگی)
می دونم این جمله خیلی تکراریه ولی بازم میگم که چقدر روزها زود گذشت. تا چشم به هم زدیم تولد دو سالگیت رسید. و تو یک سال دیگه بزرگتر شدی!
البته اندازه ی یه سال که بزرگ نشدی میشه گفت اندازه ی نصف یه سال بزرگ تر شدی! شوخی نمی کنما! خوب کم غذا می خوری و رشدت کمه دیگه. یکی نیست بگه مگه تو خاطرات تولد از این چیزا می نویسن؟ یکی راست میگه خوب! بریم سراغ تولدا و شمعاو کیکا...
بله تعجب نکن امسال دوتا تولد برات گرفتیم. یکی تولد سه نفره مون تو روز تولدت یعنی دهم خرداد و یکی هم چند روز بعدش با خونواده ها. چون تولدت وسط هفته بود من برای اینکه کسی تو زحمت نیوفته مهمون دعوت نکردم ولی طبق معمول همه به ما لطف داشتن و آخر هفته اومدن برا تولدت.
اینم عکسات که البته همگی در حال ناخنک زدن به کیکته. اینم بگم کیک تولدت تقصیر اشتباه قنادی تو رنگا و اندازه ی نوشته هاس که یکم بزرگونه شده هر چند شما خیلی دوسش داشتی و این از همه چی مهمتره:
اینم تولد دومیه: