سیزده و چهارده ماهگی
رادین این روزای ما ؛
هنوز راه نیوفتاده و با کمک راه میره. بهترین سرگرمیش بازی با وسایل آشپزخونه و ریخت و پاشه. عاشق موبایل و تبلت و لپ تاپه ولی کیه که اینارو بهش بده.
صبح تا شب شیر میخوره و شب تا صبح هم هر نیم ساعت یه بار چک میکنه که مبادا مامان از کنارش تکون بخوره.
غذا خوزدن درست و حسابیش هم شده آرزوی دست نیافتنی این روزای مامانش...
بقیه در ادامه ی مطالب
تعجب نکن پسرکم، خوب همیشه که همه ی روزا خوب نیست و همه چی امن و امان. یه روزایی هم این فرشته ای که میگن بهشت زیر پاشه خسته میشه و ممکنه حتی بداخلاقی کنه ولی این دلیل نمیشه که بد باشه یا از عشق و احساسش به بچه ش کم بشه. مادر هم آدمه مثل بقیه ی آدمها روزای خوب و بد و حال خوش و ناخوش داره. مثل بقیه ی آدمها خسته میشه، یه وقتایی کم میاره، عصبانی میشه ولی همه ی ایناس که از اون یه مادر واقعی میسازه نه مادر بی عیب و نقصی که تو کتابا و قصه ها و حتی خیلی وقتها بین ما آدمای واقعی ازش به عنوان یه فرشته یاد میکنن که تمام وجودش ایثار و فناست. من همچین مادری رو دوست ندارم . نه من که مطمئنم تو هم همچین مادری رو نمی خوای. چرا که فکر میکنم برای اینکه یه مادر خوب و کافی باشم اول باید یه انسان خوب و کافی باشم و لازمه ی یه انسان خوب اینه که به همه ی جنبه های زندگیش توجه کنه نه فقط به بعد مادر بودن.
من مطمئنم در آینده هیچ کس از ما به خاطر اینکه خودمونو فراموش کردیم، روح و جسممون رو نادیده گرفتیم و خودمون رو از بودن تو اجتماع و بالعکس جامعه رو از وجود خودمون محروم کردیم و زندگیتون رو تمام و کمال وقف دیگران کردیم، ازمون تشکر نخواهد کرد. اگه کسی برای خودش ارزش و احترام قائل نباشه، چطور میتونه از دیگران انتظار احترام داشته باشه و از اون مهمتر چطور میتونه الگوی خوبی برای بچه هاش باشه و احترام گذاشتن به خود و عزت نفس داشتن رو بهشون یاد بده؟
خخخخخخخ رفتم بالا منبر تا بگم بله من با صدای بلند میگم مادری هستم که همه ی کارهایی رو که از یه آدم عادی تو شرایط مختلف ممکنه سر بزنه رو انجام میدم ولی با وجود تمام کم و کاستیها و ایراداتم عاشق پسرم هستم و تمام تلاشمو میکنم تا مادر خوبی براش باشم و در آینده پسرم بهم افتخار کنه به جای اینکه مدام زیر بار منت و سرزنش من باشه.
اینم از عکسای قشنگت؛
سیزده ماهگی:
وقتی رادین یواشکی سراغ کابینتا میره از این اتفاقا زیاد میوفته:
چهارده ماهگی:
به این میگن وایسادوندن:
والبته استفاده ی مشترک از برس پدر جان: