لق لقوی من چهار دست و پا میره!
مامانی امروز یعنی 5/9/1392 درست 5 روز مونده به 7 ماهگیت شما پس از مدتها تلاش بی وقفه موفق شدی چهار دست وپا بری.
البته یه ماهی میشد که ترکیبی از سینه خیز و چهاردست و پا میرفتی ولی امروز دیگه چهار دست و پا رفتنت کامل شده و البته با سرعت نور برابری میکنه.
تا ازت چشم بر میدارم از یه گوشه خونه سر در میاری و خودتو میزنی اینور اونور و بعدشم گریههههههههههههه.
نتیجه اینکه ما کل لبه های تیزو پوشوندیم و دور تا دور خونه رو بالش چیدیم تا با خیال تخت اینور اونور بری و به کشفیاتت ادامه بدی دلکم.
یه چیز جالب دیگه اینکه همزمان با این پیشرفت امروز متوجه شدیم که میتونی مدت طولانی بدون تکیه دادن به جایی بشینی.
البته من برای اینکه به مهره های کمرت فشار نیاد خیلی نمی نشوندمت ولی امروز خیلی تصادفی وقتی بابایی برای چند لحظه نشوندت متوجه شدیم که می تونی علی رغم لق لق زدنات تعادلتو حفظ کنی و البته هر وقتم که تعادلت میخواست به هم بخوره زودی دستاتو میزاشتی زمین و دیگه لق لق نمی زدی پسرک باهوش خودم.
قربون قد و بالای مینیاتوریت بشم مامانی شما به چشم مامان و بابا اینقد موشولویی که دیدن نشستن یا چهاردست و پا رفتنت بیشتر شبیه خواب و رویاست تا واقعیت.
تا ابد دوست دارم دردونه دلم